فارسی
حقایق را با دروغ نپوشانید

برای مردم افغانستان
امانوئل پاستریچ
وقتی به این موضوع میاندیشیدم که چگونه میتوان راهبردهایی را برای آینده ایالات متحده امریکا تدوین کنیم تا زهر «جهانی شدن» را که فرهنگ ما را آلوده نموده است، از بین برده و به یک ملیگرای راستکار تبدیل شویم، بارها افغانستان در ذهن من خطور میکرد. اینکه چگونه میتوانیم چشم اندازی برای صلح ترسیم کنیم تا در روند زندگی عادی، چیزهای بهتر و بزرگتری را برای بشریت به ارمغان بیاورد.
در آغاز اما، میخواهم با صحبت صادقانه با مردم شریف افغانستان به این مشکل بزرگ بپردازم. این یک گام حیاتی است، زیرا پیش از این هیچ کسی از ایالات متحده امریکا با شما، صادقانه سخن نگفته است. دروغگویی در تمامی سطوح به یک استندرد پذیرفته شده برای سیاست و دیپلماسی واشنگتن و در نتیجه در افغانستان تبدیل شده است.
اما میدانیم که دروغ را نمیتوان با دروغ پوشش داده و درست کرد.
این روزها، بعضی از دوستان من ادعای پیشرفت و پیروزی را در افغانستان دارند. آنان میگویند که ما با خروج از افغانستان به طولانیترین جنگ پایان خواهیم داد. حتی برخی از پژوهشگران در حال نوشتن کتابهایی در خصوص این جنگ هستند، و گویا جنگ تمام شده است.
با این حال، همه میدانیم که اگر ایالات متحده امریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج میکند، به این دلیل نیست که آمریکاییها نشسته و به این نتیجه منطقی رسیده اند که دیگر نیازی به حضور سربازان امریکایی و کشتار مردم در افغانستان نیست. ما میتوانستیم در سال 2001 نیز به این نتیجه برسیم.
نه! چنین نیست. عقب نشینی نظامی ما از افغانستان به این دلیل است که حضور ما بیشتر از این به لحاظ منطق سیاسی، امکان پذیر نیست. مدتهاست که سازوکار ارزیابی منافع ملی آمریکا در افغانستان، در واشنگتن از بین رفته است.
اما بدیهی است که خروج نظامی از افغانستان راه حل نیست و حتی نمیتواند سرآغاز یک راه حل باشد.
پرسش اساسی که برای ما آمریکاییها و برای شهروندان دنیا مطرح است این است که چرا نظامیان آمریکایی در افغانستان حضور داشتند؟ چرا هواپیماهای نظامی آمریکا طی دو دهه گذشته، شبانه روز مردم افغانستان را بی محابا میکشتند؟ چرا تعداد زیادی از مردم بی گناه در طول این مدت رنج بردند و کشته شدند؟
چگونه آنچه در افغانستان رخ داد بخشی از طرحی بود که باید در تمام دنیا اتفاق میافتاد؟ یک آزمایشی برای نبرد خودمختاری که همه روزه در هرجایی اجرا میشود. همین پرسشها باعث میشود که با دقت بیشتری به افغانستان نگریسته شود.
با این وصف، اگر شما بپرسید که چرا ما (آمریکاییها) در افغانستان حضور داریم، با سکوت سرد و سنگینی مواجه خواهید شد که غیرقابل قبول است. تمامی جنرالهای چند ستاره آمریکایی با چرخبالهای شان در برابر این پرسش، همانند کودکی خواهند لرزید و بی پاسخ خواهند ماند. آنها به خاطر بمبهایی که طی دو دهه برسر مردم افغانستان ریخته اند، نمیلرزند. ترس آنان از راست گفتن است.
آیا حمله به افغانستان به این خاطر بود که تروریستان از افغانستان به ایالات متحده امریکا حمله کردند؟ آنها مرکز تجارت جهانی و پنتاگون (مقر فرماندهی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا) را ویران کردند؟ آیا واقعیت همین است؟
پاسخ منفی است و هیچ کسی در پنتاگون به چنین افسانههایی باور ندارد.
متخصصین سیاسی در واشنگتن از گفتن حقیقت شرم دارند. آنها فقط داستانی را تکرار میکنند که میدانند هیچ منطقی ندارد. آنها به خوبی میدانند که چنین توجیهی برای این حمله منطقی نیست.
ادارهی من یک تحقیق جامع، راجع به 11 سپتامبر انجام خواهد داد که در نوع خودش برای راهبرد خارجی بی نظیر خواهد بود. هیچ چیزی برای آینده بشریت، مهمتر از پایان دادن به این دروغ نیست. به خاطر اینکه، دروغ گفتن درباره 11 سپتامبر، راه دروغ گویی راجع به واقعیتهای دیگری چون کوید19 را نیز باز نگه میدارد. در نتیجه، دنیای ما در دروغها غرق خواهد شد.
من نمیدانم در یازدهم سپتامبر 2001 چه رخ داد، ولی ما با هم این حقیقت را کشف خواهیم کرد، حتی اگر فرض را براین بگیریم که در این جریان اشخاص بی گناهی هم دخیل بوده اند. آنچه را من به آن باور و یقین دارم این است که انفجارهای نیویارک هیچ ارتباطی به مردم افغانستان نداشتند. آنها داشتند زندگی سادهی خویشتن را در کنار کوههای با شکوه و چشمهزارهای جوشان به پیش میبردند و به کار کشاورزی و زراعت مشغول بودند.
کودکان زیبای افغان در کنار رودهای پرپیچ و خم بازی میکردند؛ کاری که سالیان زیادی پدران و مادران و پدربزرگان و مادربزرگان شان انجام داده بودند. این کودکان هیچ ارتباطی به این بازی جهانی نداشتند.
این همان چیزی است که ما را از دروغ به واقعیت، از خیال به حقیقت و از سطح به عمق نزدیک میسازد. ما از این تحقیق به راهکار جدیدی برای روابط بینالمللی دست خواهیم یافت.
ما با این کار، جهان پایداری ایجاد خواهیم کرد که تصمیمها به نفع مردم عادی گرفته شود نه به سود افراد پولدار و قدرتمند؛ ما فرهنگی ایجاد خواهیم کرد در آن، آب و خاک، هوا و طبیعت برای هزاران سال در خدمت هزاران نفر باشد نه اینکه برای مدت محدودی، زمینهی سودجویی افراد استفاده جو را فراهم سازد.
این مردم افغانستان هستند که شریف اند و آمریکاییها (سیاستمداران آمریکایی) و بسیاری از مردمانی که به اصطلاح “مترقی” هستند، بسی نادان و ناآگاه هستند.
ذخایرزمینی افغانستان متعلق به همان سرزمین و مردم آن است. ما حق نداریم به کاوُش و استخراج آن بپردازیم تا عده ای از بانک داران و میلیاردرها در نقاط خیلی دورتر از این کشور پولدار شوند. افغانستان ذاتا یک کشور زیباست. میلیاردرهایی که این کشور را مورد غارت قرار میدهند، نمیدانند که چه روزی برسر این سرزمین زیبا میآورند.
شاید برخی بخواهند فرهنگ مصرفی ورشکستهی آمریکا را به افغانستان معرفی کنند تا همگی فکر کنند یک ماشین / موتر بزرگی را رانندگی کرده و در خانهی بزرگی زندگی کنند، تمام وقت شان را صرف پول درآوردن کنند و هوش شان را از دست بدهند، درعین حالی که به داشتن چنین زندگی افتخار کنند؟
اما این فرهنگ منحط و مخرب است که در حال ویران کردن ایالات متحده آمریکا است و به عنوان بزرگترین تهدید فراروی ما منحیث انسان قرار دارد.
شاید بهتر این باشد که ما سبک زندگی ساده را از مردم افغانستان بیاموزیم؛ کسانیکه درتمامی عرصههای زندگی نگاه عمیق و زیبا دارند. آنها با حمایت خانواده شان با کشت و زراعت، بدون هیچ گونه حرص و طمعی ادامه میدهند.
اما مسأله چیزی بیشتر از این است. این تمام آن چیزی نیست که موضوع خروج نظامیان آمریکایی را از افغانستان بیان کند و توضیح دهد. خرابیهایی را که ما در جریان بیست سال در افغانستان به بار آوردیم، موضوع بس مهمتر از آن است. ما آمریکاییها از یک پروژه جهانی چشم پوشی کردیم. ما تمام داستان را نمیدانیم. اما به اندازه کافی میدانیم تا جلو جنایتها را بگیریم.
رنج جاری مردم افغانستان باید جبران شود. اما چگونه میتوان این رنج را جبران کرد؟
این یک پرسش ساده نیست. اگر بخواهیم بگوییم که این رنج را میتوان با پول جبران کرد، ما را به همان چرخه اشتباه گذشته خواهد برد؛ یعنی ترویج مصرف گرایی و اعتیاد به پول. من نمیخواهم به این واقعیت بپردازم که کشاورزان افغان به پول برای عقب گرد خود شان چشم بدوزند. من علاقمند خودکفایی مردم افغانستان هستم.
جبران رنج جاری برای انتقام از جنگ با پرداخت پول یک روش مثبت است، ولی ما باید با دقت تمام مواظب باشیم که چگونه این کار را انجام خواهیم داد.
ما مطمئناً نمیخواهیم کسانی که خودکفا شده اند به پرداختهایی از راه دور وابسته شوند، پرداخت هایی که میتواند به وسیله دیگری برای دخالت تبدیل شود یا در هر زمان پایان یابد. گاهی اوقات بهتر است روابط نزدیک بین مربیان و مدیران هر دو کشور ایجاد شود تا افغانها بتوانند دوستان واقعی داشته باشند که وضعیت آنها را درک کنند.
و پول از کجا باید تأمین شود؟ مردم عادی ایالات متحده آمریکا نیز باید بخشی از صاحبان منافع در این پروژه جهانی باشند. آنها نیز از این وضعیت رنج میبرند. سود بزرگ این جنگ بیست ساله به جیب مالکان شرکتهای چند ملیتی و ثروتمندان خارجی رفته است.
خسارت مردم افغانستان باید از جیب کسانی پرداخت شود که در برابر این وضعیت مسئول اند، نه توسط مردم عادی و کارگران آمریکایی. جنایتهایی که ما مشاهده میکنیم، جنایت دولت آمریکا و تصمیم گیرندگان این دولت است. اما نمای قدرتمند و پولدار آنها در پشت چهره دولت آمریکا دیده نمیشود. آنها تصمیمهایی گرفتند تا به منافع شان دست یابند و اکنون باید در برابر قربانیان این جنایتها، پاسخ گو بوده و جبران خسارت کنند.
من باور کامل دارم که اگر واقعیتهای پشت پرده جنگ بیست ساله به خوبی آشکار شده و صادقانه مورد بحث قرار گیرد، چنین پاسخگویی امکان پذیر خواهد شد.
اگر این واقعیتها همچنان پوشیده بمانند، ما کماکان فکر خواهیم کرد که ایالات متحده آمریکا از غارهایی در افغانستان مورد حمله تروریستی قرار گرفته است، هرچند در قلب مان میدانیم که این حرف عاری از حقیقت است.
امیدوارم افغانستان یک شریک مهم برای ایالات متحده آمریکا باشد، تا ما بار دیگر مهربانی و صداقت مردم افغانستان را درک کنیم و بتوانیم فرهنگ فسادآور «جهانی شدن» را کنار بگذاریم؛ فرهنگی که نفوذ آن پس از جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر یک اشتباه از بریتانیا به ارث برده شد.
سعی من این است تا حقیقت آنگونه که هست گفته شود تا با افغانستان به نحوی که شایسته است، برخورد صورت گیرد و ما بتوانیم در آینده یک رابطه مثبت داشته باشیم؛ رابطهای که براساس حقیقت بنا شده و احترام مردم افغانستان به صورت قابل ملاحظهای، در آن رابطه حفظ شود.
معرفی امانوئل پاستریچ
در اوج مبارزات انتخاباتی سال 2020 میلادی و آمیخته با هیاهوی ناشی از فساد، یک نامزد واحد با دقت علمی و درک از ناپایداری و احزاب سیاسی درحال فروپاشی در جامعه آمریکا نفوذ کرده بود. امانوئل پاستریچ با ارائه یک بیانیه روشن، مشخص ساخت که تنها یک نامزد مستقل میتواند در پرتو وضعیت موجود که فروپاشی سندیکاهای احزاب سیاسی را به نمایش میگذارد، قدعلم کند و اوضاع را مدیریت نماید. او در یک سری سخنرانیهای فصیح و رسا، برنامه مشخصی را برای عبور یک ملت ارائه داد که در پرتو آن بتوانیم شهروندان فعال و عملگرا باشیم نه مردم مصرفی.
پاستریچ از سرزنش هر فرد یا گروهی خود داری میکند، ولی پیشنهادش این است که ما باید به روح قانون اساسی بازگردیم و همانند “فردریک داگلاس” و “آبراهام لینکلن” مبانی اخلاقی برای حکومت داری خوب را که توسط روابط عمومی شرکتها، بانکهای سرمایه گذاری و لژیونهای سیاستمدار و کارشناسان خود مختار در یک گودال کم عمق دفن شده است، کشف کنیم.
امانوئل پاستریچ پس از اعلام رسمی اش به عنوان یک نامزد مستقل ریاست جمهوری در ماه فبروری سال 2020، سخنرانیهای زیادی ارائه کرد. او با سخنرانیهایش، نظر تعداد زیادی از آمریکاییها بخصوص کسانی را جلب کرد که از وضعیت پوسیدگی اخلاقی کنونی در کشور رنج میبردند. او به کمک هوادارانش، نقشه مثبتی را برای آینده آمریکا ترسیم کرد که در آن، مردم آمریکا از فرهنگ خطرناک مصرف گرایی عبور نموده و به جنگهایی که توسط انگلهای خرابکار راه اندازی و ملت آمریکا را به یک ویروس خطرناک آلوده نموده است، پایان داده شود.
امانوئل پاستریش در دو دهه گذشته به عنوان صدای نسل آینده و یک چهره پیشتاز در سیاست منطقی آمریکا در دیپلماسی و امنیت با تمرکز لیزری بر آب و هوا و تنوع زیستی، تأثیر فاجعه بار فناوری جدید بر جامعه بشری، تمرکز نمایی ثروت و مسابقه جهانی تسلیحات کار و فعالیت نموده است.
او می خواهد میلیاردها دالر که طی سال گذشته به شرکتها داده شده است بازگردانده شود، گروه های بزرگی مانند آمازون و فیس بوک به عنوان تعاونیهای تحت نظارت اداره شوند و داراییهای شرکتهای سوخت فسیلی بلافاصله توقیف و صاحبان و مدیران آنها به دلیل جنایت در ارائه اطلاعات جعلی به دولت و مردم در مورد تغییرات آب و هوایی متهم شوند.
پاستریچ، کارشناس آسیایی مسلط به زبان های کوریایی، جاپانی و چینی است که کار خود را به عنوان استاد در دانشگاه ایلینوی، Urbana-Champaign در سال 1998 آغاز کرد. او در حال حاضر به عنوان رئیس موسسه آسیا، یک اتاق فکر متمرکز بر دیپلماسی، امنیت و فناوری است که در واشنگتن دی سی، سئول، توکیو و هانوی دارای دفاتر رسمی است.